فروشگاههای حرفهای / فروشندگان غیرحرفهای
چند روز قبل به قصد تحقیق و بررسی بخشی از بازار به اتفاق دخترم به بزرگترین راستهی فروش مانتو کشور (این نقل قول از خود فروشندگان و باور آنهاست) در خیابان ایثار مشهد رفتم. جایی که با تعداد زیادی فروشگاه بسیار شیک و زیبا با دکورهای جذاب و چیدمان خوبی از کالا و مانکنهای جورواجور مواجه خواهید شد. تنوع مانتوها هم قابل قبول بود و تقریبا میتوان متصور بود که برای هر سلیقهای، کالایی پیدا شود.
مشخص و معلوم بود که صاحبان این فروشگاهها نسبت به ظاهر فروشگاههایشان وسواس زیاد داشتند و در تلاش بودند تا نسبت به دیگران بهتر باشند و هزینههایی هم که بعضا سنگین به نظر میآمد، متحمل شده بودند.
این موضوع جای خوشحالی دارد که تا این اندازه صاحبان مشاغل و فروشگاهها به اهمیت ظاهر مغازههای خود پی برده باشند. اما موضوعی که در همان ابتدای ورود به هر کدام از این فروشگاهها به صورت زشت و زنندهای جلوه میکرد، فروشندگان به کار گرفته شده در این فروشگاهها بود که نه تنها در وجود آنها از ظاهر آراسته و حرفهای خبری نبود بلکه در گفتار و شیوهی ارتباط با مشتری نیز بسیار ضعیف نشان میدادند و اگر احتمالا در جمع پنج فروشنده، یک نفر خوب دیده میشد، در قیاس با آن چهار نفر کارآمد و تاثیرگذار نبود.
در بخش عمدهای از این فروشگاهها عدم توجه و تمرکز فروشندگان بر ورود و خروج مشتریان مشهود بود چرا که یا در حال بازی با موبایل خود بودند و یا تماشای تلویزیون و اگر کسی به هر دلیلی این کارها را هم انجام نمیداد، با روزنامه و مجله خودش را سرگرم کرده بود.
در چهرهی بیشتر مشتریان نیز میتوانستید رنج و ناراحتی از این بیتوجهی و بیاحترامی از رفتار فروشندگان را مشاهده کرد.
بعضا سلام گرمی نثار مشتریان خود میکردند، اما اگر مشتری انتخابی نمیکرد و قصد خرید نمیداشت، دیگر جواب خداحافظیاش هم داده نمیشد.
به نظر میرسد که وقت آن فرا رسیده باشد تا صاحبان این فروشگاهها، با دقت و درایت بیشتری نسبت به رشد و آموزش همکاران خود همت نمایند چرا که لازمهی موفقیت در کسب و کار، استفاده از همکاران حرفهای است.
آیا هر کسی میتواند شایستهی نام فروشنده باشد؟