بازاریابی فطری و ذاتی
سال گذشته که در سمینار آقای “ریچارد دنی” در کنفرانس جهانی مدیریت و بازاریابی شرکت کرده بودم، ایشان در بخشی از سخنرانیاش توضیح داد که انسانها از همان کودکی به صورت فطری و ذاتی بازاریابی میدانند و کارهایشان را بر اساس اصول بازاریابی پیش میبرند.
ایشان با مثالی این گونه افزودند که وقتی یک کودکی با سن و سال کم با شیوههایی که همهی ما دیدیم و سراغ داریم با شیرینزبانی و شیرینکاریهای خاص خودشان بزرگترها و پدر و مادرشان را راضی میکنند تا کاری را بر وفق مرادشان انجام دهند، یعنی بازاریابی انجام داده و توانسته اصول متقاعدسازی مشتری (پدر، مادر و سایر بزرگترها) را به درستی پیاده نماید.
من هم بر این باور هستم که بخش عمدهای از تکنیکهای بازاریابی و اصول و فنون مذاکره به صورت فطری و ذاتی در انسانها وجود دارد.
این باور با اتفاقی که روز گذشته در مورد پسر ۸ سالهام “کورش” (تصویر کورش خان) رخ داد بیشتر تقویت شد.
او توانسته در بین همکلاسیهای خودش مشتریانی را برای نقاشیهایش (نمونهای از نقاشیها) پیدا کند و آنها را بفروشد و حتی سفارشاتی (نمونهای از سفارشات اخذ شده) را هم برای روزهای بعد دریافت کند.
جالبتر اینجاست که خودش هم اصلا اهل نقاشی نیست. بخشی از پولی که همکلاسیهایش از فروش نقاشیها میگیرد را به خواهر بزرگترش “کیانا خانم” (تصویر کیانا خانم) میدهد و او سفارشات را انجام میدهد و روز بعد کورش آنها را به مشتریانش (همکلاسیهایش) تحویل میدهد.
حتما میدانید که اصلا درآمدزایی چنین اقدامی برای پدرها و مادرها اهمیت ندارد؛ ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم. آن چیزی که برای ما مهم بوده و هست توانایی و قابلیتهای یک پسر ۸ ساله است. او برنامهریزیهایی برای درآمدهایش انجام داده و از حالا برای پسانداز یکمیلیون تومانیاش از فروش نقاشیها نقشه کشیده و طرح تکمیلی دارد و …
نه به عنوان پدر او بلکه به عنوان یک محقق در حوزهی مدیریت و بازاریابی این اقدام را از نوع بازاریابی فطری و ذاتی میدانم و اعتقاد دارم همه دارای چنین توانایی هستند فقط باید کشف و شکوفا شود.
معتقد هستم وجود چنین توانایی در کودکان و کشف و شکوفایی آنها در سنین کودکی میتواند آیندهی کاری و شغلی آنها را تضمین نماید و آیندهای روشن را برای آنها رقم بزند.